جبر ذاتیجبر ذاتی یا اضطرار حاکم بر اختیار، که اصطلاح و عقیده ابن عربی است. ۱ - منظور از جبر ذاتیگفتنی است که عرفا همگی جبریاند و انسان را در افعالش مجبور میدانند و درعین حال تأکید میکنند که مقصود این نیست که انسان مطلقاً مجبور است و او به هیچ وجه اختیار ندارد، بلکه افعال او بیشتر به اختیار است ولکن اختیار او به اضطرار و انسان مجبور به اختیار است [۱]
اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۱، ص۴۱۰، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
[۲]
محمودبن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۸، چاپ جلال الدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
اما ابن عربی درباره این مسئله (مانند اغلب مسائل حِکْمی) نظر خاصی دارد و از آن به جبر ذاتی یا اضطرار حاکم بر اختیار تعبیر کرده است. [۳]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۶۸۷، بیروت: دارصادر، (بی تا).
او با اینکه در آثارش [۴]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۴۲، بیروت: دارصادر، (بی تا).
احیاناً از کسب اشاعره سخن گفته و رأی آنها را تأیید کرده است، در مواردی در خصوص اثبات قدرت عبد، بر اشاعره خرده گرفته و قولشان را در این باب دعویِ بلابرهان دانسته و اصلاً برای عبد قدرتی قائل نشده؛ چنانکه گفته است [۵]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۳، ص۴۰۳، بیروت: دارصادر، (بی تا).
عارفان از اهل اللّه اصلاً قدرت حادثی را در کار نمیبینند که از آن فعلی در چیزی تحقق یابد.
به نظر ابن عربی با اینکه احیاناً اضطراری خاص به فعلی خاص از انسان مرتفع میشود، ولی اضطرار مطلق از او مرتفع نمیشود. انسان مختار است اما در اختیارش مجبور است. به عبارت دیگر، اختیار در مختار امری اضطراری است و اضطرار در کَوْن، اصلی ثابت و حاکم بر سراسر هستی از جمله حاکم بر اختیار است، اما اختیار هرگز حکومتی بر اضطرار ندارد. [۶]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۴۰۵، بیروت: دارصادر، (بی تا).
[۷]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۶۸۷، بیروت: دارصادر، (بی تا).
۲ - نتیجه جبر ذاتینتیجه اینکه در دار هستی هیچ فعلی از روی اختیار واقع نمیشود و اختیارات معلوم در عالم از «عین» جبر است و اصلاً و حقیقتاً جز خدا برای کسی فعلی نیست. [۸]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۷۰، بیروت: دارصادر، (بی تا).
به علاوه، او [۹]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۴، ص۲۰۸، بیروت: دارصادر، (بی تا).
توضیح میدهد که جبر در کَوْن، مظهر جباریت یعنی اسم «جبّارِ» حق تعالی است که در همه هستی فراگیر است و جمیع حرکات کَوْن در حقیقت اضطراری است، و اضطرار، پیوسته مصاحب کوْن است.
اضطرار، حقیقتِ هر مخلوقی است پس جمیع حرکات کَوْن از جهت حقیقت اضطراری است و کوْن در آن مجبور است. ابن عربی در نهایت اصطلاح جبر ذاتی را به کار گرفته و تصریح کرده که سراسر هستی در جبر ذاتی است یعنی ذاتاً مجبور است نه از ناحیه غیر. [۱۰]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۶۸۷، بیروت: دارصادر، (بی تا).
ابن عربی اختیار را بهطور کلی نه تنها در باره انسان، بلکه در خصوص خدا هم امری متوهَّم دانسته است. [۱۱]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۷۴، بیروت: دارصادر، (بی تا).
بدین ترتیب، او اختیار را هم از انسان سلب کرده است هم از خدا. درباره انسان پس از سلب اختیار به اثبات جبر و اضطرار پرداخته اما در خصوص خداوند گاهی هم سلب اختیار میکند و هم سلب جبر و اضطرار، زیرا فعل خداوند را فعل حقیقی میشناسد که اقتضای ذات اوست. در فعل حقیقی نه جبر است و نه اختیار، چون به اقتضای ذات فاعل است [۱۲]
ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۷۰، بیروت: دارصادر، (بی تا).
و گاهی نیز خدا را صراحتاً مرید غیرمختار دانسته و گفته است در عالم اصلاً وجود ممکنی نیست و وجود در وجوب و امتناع منحصر است. [۱۳]
ابن عربی، کتاب انشاء الدوائر، ج۱، ص۱۰، چاپ نیبرگ، لیدن ۱۳۳۶.
۳ - پانویس
۴ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جبر و اختیار»، شماره۴۴۷۱. . |